دسترسی سریع
علاقهمندی و روابط عاطفی میان کارکنان یک سازمان موضوعی طبیعی است که میتواند به دلایل مختلفی از جمله همنشینی در محیط کار، همکاری در پروژهها و به اشتراکگذاری تجربیات شکل بگیرد. این روابط میتوانند مثبت و سازنده باشند و احساس همبستگی و همکاری بیشتری را در تیم ایجاد کنند. از سوی دیگر، وجود این نوع روابط ممکن است چالشهایی نیز به همراه داشته باشد، مانند تضاد منافع، بروز احساسات منفی و اختلال در کار تیمی.
رهبران سازمانی باید به این روابط آگاه باشند و تأثیرات آنها را بر فرهنگ سازمان و محیط کاری مورد بررسی قرار دهند. در صورتی که یک رابطه عاطفی به بهترین شکل مدیریت شود، میتواند منجر به افزایش روحیه کارکنان، بهبود ارتباطات و ارتقاء کیفیت کار شود. اما از طرف دیگر، اگر این روابط به درستی مدیریت نشوند، ممکن است باعث حواسپرتی و کاهش بهرهوری افراد شوند. بنابراین، رهبران باید بهعنوان ناظر و راهنما، سیستمهای حمایتی را ایجاد کرده و محیطی را فراهم کنند که کارکنان بتوانند به راحتی احساسات و نگرانیهای خود را مطرح کنند.
علاوه بر این، رهبران باید مقاصد روشن و قواعد اخلاقی مشخصی در رابطه با رفتارهای مربوط به روابط عاطفی در محیط کار تعیین کنند. این قواعد میتوانند به جلوگیری از بروز سوءتفاهمات و تنشها کمک کنند و اطمینان حاصل کنند که تمامی کارکنان احساس امنیت و راحتی میکنند. یک رهبر موفق باید با شنیدن نظرات و تجربیات کارکنان، فضایی را ایجاد کند که در آن روابط مثبت تقویت شده و منافع سازمان حفظ شود. بدین ترتیب، رهبر نه تنها به مدیریت روابط عاطفی میان کارکنان میپردازد، بلکه با ایجاد فرهنگی مشارکتی و محترمانه، رشد و پیشرفت سازمان را نیز تسهیل میکند.

هر فرد در سازمان برای داشتن رابطهی عاطفی باید به چه نکاتی توجه کند؟
آشنایی با سیاست و قانون سازمان
نخستین نکته این است که این دو نفر باید با سیاستهای سازمان در خصوص روابط داخلی آشنا شوند. برخی سازمانها دارای قوانین مشخصی در این زمینه هستند که تعیین میکند آیا کارکنان مجاز به داشتن روابط عاطفی در محیط کار هستند یا خیر. در بسیاری از سازمانها، اگر یکی از طرفین رابطه بالاتر از دیگری باشد (به عنوان مثال، مدیر و زیرمجموعه)، ممکن است لازم باشد که این رابطه به بالاترین مقام اداری گزارش شود تا از بروز تضاد منافع جلوگیری شود.رعایت اصول اخلاقی
در مرحله بعد، رعایت اخلاق در این نوع روابط بسیار مهم است. کارکنان باید به این نکته توجه کنند که علاوه بر رابطه شخصی، حرفهای خود نیز باید حفظ شود. این بدین معناست که باید از ایجاد مزاحمت یا تأثیر منفی بر محیط کار و همکاران خود بپرهیزند. همچنین، باید درک کنند که در صورت بروز هرگونه مشکل یا جدایی، تأثیرات منفی آن ممکن است به جو تیمی و همکاریهای آینده منجر شود. بنابراین، داشتن یک گفتگوی شفاف و مشخص در مورد انتظارات و پیامدهای احتمالی میتواند به این افراد کمک کند تا از عواقب ناخواسته هم جلوگیری کنند.
وظیفهی یک رهبر در مواجهه با روابط عاطفی کارکنان چیست؟
نظارت و آگاهی
یک رهبر میتواند با نظارت و آگاهی به رفتار کارکنان، به شناسایی زودهنگام مشکلاتی که ممکن است ناشی از روابط عاطفی درون سازمان باشد، بپردازد. به عنوان مثال، با ایجاد یک محیط باز و قابلیت دسترسی که کارکنان بتوانند در مورد نگرانیها و مشکلات خود صحبت کنند، رهبر میتواند به شناسایی الگوهای خاصی در رفتار کارکنان بپردازد. علاوه بر این، برگزاری جلسات منظم بازخورد و ارزیابی عملکرد به رهبر این امکان را میدهد که مشکلات ناشی از روابط عاطفی را به موقع شناسایی کرده و با راهکارهای مناسب از بروز تنشها یا سوءتفاهمهای احتمالی جلوگیری کند.ایجاد و تبیین سیاستهای شفاف
از سوی دیگر، رهبر با تبیین سیاستهای شفاف پیرامون روابط عاطفی در سازمان میتواند به کاهش مشکلات ناشی از این روابط کمک کند. این سیاستها شامل قواعد و راهنماهایی هستند که به وضوح بیان میکنند که چه نوع روابطی درون سازمان مجاز و چه نوعی ممنوع است. با تعیین انتظارات روشن و پیامدهای نقض این سیاستها، رهبر میتواند به کارکنان کمک کند تا از بروز تضادها و مشکلات مربوط به روابط عاطفی خودداری کنند. همچنین، آموزش و برگزاری کارگاههای آموزشی درباره حقوق و مسئولیتهای اجتماعی در محل کار میتواند به ارتقاء فرهنگ سازمانی سالم کمک کند و از بروز مشکلات بیشتر جلوگیری کند.حمایت و مشاوره
یک رهبر میتواند با ارائه حمایت صحیح و موثر، موجب شود که روابط عاطفی درون سازمان کمترین ضرر را به سازمان برسانند. به این منظور، رهبر باید فضایی حمایتی و اعتمادساز ایجاد کند که در آن کارکنان احساس راحتی کرده و قادر به بیان نگرانیها و مشکلات خود باشند. با برگزاری جلسات مشاوره و تمرکز بر افزایش ارتباطات مثبت، رهبر میتواند کارکنان را تشویق کند که در صورت بروز مشکلات ناشی از روابط عاطفی، به سرعت و بهطور موثر آنها را مدیریت کنند. همچنین، تقویت فرهنگ کاری که در آن همدلی و احترام به یکدیگر از اهمیت بالایی برخوردار است، میتواند به کاهش تنشها و مشکلات ناشی از روابط عاطفی کمک کند. در نهایت، با آموزش مهارتهای ارتباطی و مدیریتی به کارکنان، رهبر میتواند آنها را توانمند سازد تا به وضوح و با احترام به ایکدیگر، روابط خود را مدیریت کنند و از بروز مسائل جدی جلوگیری نمایند.در نتیجه...
به وجود آمدن روابط عاطفی در سازمان امری طبیعی و اجتنابناپذیر است، زیرا انسانها ذاتاً موجوداتی اجتماعی هستند که در محیطهای کاری با یکدیگر تعامل دارند. این روابط میتوانند به تقویت همبستگی و همکاری بین کارکنان منجر شوند، اما در عین حال ممکن است چالشهایی نیز ایجاد کنند که میتواند بر عملکرد سازمان تأثیر بگذارد. اینجاست که نقش رهبر سازمان اهمیت پیدا میکند. رهبر با به کارگیری مهارتهای ارتباطی، مدیریتی و شناختی خود، میتواند با ایجاد فضایی سالم و حمایتگر، مشکلات ناشی از این روابط را شناسایی و مدیریت کرده و از بروز هر گونه آسیبی جلوگیری کند. در نهایت، این آگاهی و مهارت رهبر است که میتواند زمینهساز حفظ تعادل و بهرهوری در سازمان باشد.