دوره DBA رهبری

ارزش‌های اصیل

دسترسی سریع

در جهانی که ارزش‌ها به‌راحتی در معرض تبلیغ، ترند و تأیید بیرونی قرار می‌گیرند، تمایز میان آنچه از درون ما می‌جوشد با آنچه از بیرون به ما تزریق می‌شود، بیش از هر زمان دیگری ضروری است. در نوشتار پیشین از ارزش‌های القایی سخن گفتیم؛ آن دسته از باورها و خواسته‌هایی که اغلب در مسیر جامعه‌پذیری، تربیت و یا فشارهای محیطی به عنوان «باید» و «نباید» در ذهن ما جا خوش کرده‌اند. اما این بار، می‌خواهیم از چیزی عمیق‌تر صحبت کنیم: ارزش‌هایی که از دل تجربه، معنا، و زیستِ فردی ما زاده می‌شوند. ارزش‌هایی که نه تنها هدایتگر تصمیم‌ها، بلکه بنیان هویت ما هستند.

تعریف ارزش‌های اصیل

ارزش‌های اصیل، آن دسته از باورها و ترجیحات بنیادینی هستند که درونی، آگاهانه و هم‌راستا با هویت واقعی فرد شکل می‌گیرند. این ارزش‌ها برخلاف ارزش‌های القایی، نه از منبعی بیرونی، بلکه از دل زیست‌جهان فردی برمی‌خیزند. طبق نظریه ارزش‌های انسانی شوارتز (1992)، ارزش‌ها نظامی از باورهای پایدار درباره امور مطلوب هستند که به عنوان اصول راهنما برای زندگی عمل می‌کنند. اما وقتی این اصول از منبعی درونی برخاسته باشند و نه صرفاً از هنجارهای اجتماعی، می‌توان آن‌ها را اصیل دانست. ارزش‌های اصیل معمولاً در جایی پدید می‌آیند که فرد به‌جای پاسخ دادن به خواست بیرونی، به پژواک درونی خود گوش می‌سپارد.

از منظر هستی‌گرایان مانند ویکتور فرانکل، ارزش اصیل چیزی است که در جست‌وجوی معنا کشف می‌شود. فرانکل در کتاب انسان در جست‌وجوی معنا می‌نویسد که تجربه‌های عمیقِ انسانی، به‌ویژه رنج و انتخاب آگاهانه، بستر زایش معنا و در پی آن، ارزش‌های اصیل‌اند. در همین راستا، کارل راجرز نیز در نظریه “خودِ واقعی” اشاره می‌کند که انسان‌ها وقتی با خویشتن اصیل خود در تماس‌اند، قادر به تشخیص و زیستن با ارزش‌های واقعی خویش هستند. پس اصالت در ارزش، حاصل گفت‌وگوی مداوم انسان با خودِ واقعی خویش است، نه تکرار بی‌تأمل آموزه‌های محیطی.

چطور ارزش‌های اصیل ما شکل می‌گیرند؟

ارزش‌های اصیل حاصل تجربه‌های زیسته‌ای هستند که در آن‌ها فرد با مسئله‌ای بنیادین از زندگی مواجه می‌شود: انتخاب، رنج، عشق، از دست دادن، خلق کردن یا ایستادگی. این لحظات –که در روانشناسی به آن‌ها «نقاط عطف زیستی» یا turning points  می‌گویند– اغلب ما را وامی‌دارند که از سطح واکنش‌های خودکار بیرونی عبور کنیم و به ریشه‌های درونی تصمیم‌گیری خود بنگریم. در این لحظه‌هاست که فرد درمی‌یابد چه چیزی برایش واقعاً اهمیت دارد، ولو آن چیز برخلاف انتظارات جامعه، خانواده یا عرف باشد.

همچنین، ارزش‌های اصیل می‌توانند در روندی تدریجی و غیرخطی پدید آیند؛ به‌واسطه‌ی تکرار تأمل، گفت‌وگو با خود، و زیستن با حضور ذهن. نظریه ذهن‌آگاهی (Mindfulness-Based Approaches) در روانشناسی سوم، بر اهمیت این حضور آگاهانه تأکید دارد؛ چرا که بدون مکث، بدون فاصله گرفتن از جریان مداوم داده‌های بیرونی، کشف ارزش‌های درونی ممکن نیست. در واقع، انسان وقتی خود را مشاهده می‌کند و از تجربه‌هایش یاد می‌گیرد، آنگاه ارزش‌های اصیل را نه در کتاب‌ها، بلکه در عمقِ تجربه‌ی زیسته‌اش می‌فهمد.

نشانه‌های یک ارزش اصیل

یکی از مهم‌ترین نشانه‌های یک ارزش اصیل، ثبات درونی آن است؛ یعنی این‌که فرد حتی در موقعیت‌هایی که هیچ پاداش بیرونی وجود ندارد، باز هم مطابق آن ارزش رفتار می‌کند. این ثبات، نه به معنای تعصب، بلکه نشان از هم‌راستایی عمیق میان باور و عمل است. به‌عنوان مثال، کسی که به «راستی» باور اصیل دارد، تنها به‌خاطر ترس از مجازات یا انتظار تحسین، راست نمی‌گوید؛ بلکه صداقت، بخشی از هویت او شده است.

همچنین، ارزش‌های اصیل اغلب با نوعی احساس رضایت درونی همراه‌اند. حتی اگر این ارزش‌ها با عرف یا انتظارات اطرافیان ناسازگار باشند، فردی که براساس آن‌ها زندگی می‌کند، نوعی آرامش و انسجام روانی را تجربه می‌کند. نظریه خودمختاری دسی و رایان (Self-Determination Theory) نیز بر همین اصل تأکید دارد؛ این‌که انسان زمانی بیشترین احساس معنا و رضایت را تجربه می‌کند که براساس ارزش‌های درونی و انتخاب‌های خودمختارانه‌اش زیست کند، نه بر اساس اجبار یا تطابق سطحی.

دام‌های تشخیص ندادن ارزش اصیل

نادیده‌گرفتن ارزش‌های اصیل یا ناتوانی در تشخیص آن‌ها، می‌تواند به نوعی سردرگمی هویتی و از خودبیگانگی منجر شود. زندگی بر پایه‌ی ارزش‌های تحمیل‌شده، هرچند ممکن است موقتا مقبولیت اجتماعی به‌همراه آورد، در بلندمدت انسان را از مسیر معنا، رشد فردی و رضایت درونی دور می‌کند. روان‌درمانگرانی مانند اروین یالوم این وضعیت را به‌عنوان یکی از نشانه‌های اضطراب هستی‌شناختی تحلیل کرده‌اند؛ اضطرابی که از زیستن دروغین و فاصله با خود واقعی ناشی می‌شود.

تمرین‌هایی برای کشف ارزش‌های اصیل

برای کشف ارزش‌های اصیل، نخست باید سکوت کرد. تمرینی ساده اما بنیادین، نوشتن درباره لحظاتی است که در آن‌ها احساس “زنده بودن” کرده‌اید؛ نه لزوماً لحظات خوشی، بلکه آن لحظاتی که عمیق‌ترین پیوند را با خودتان احساس کرده‌اید. سپس، از خود بپرسید: در آن لحظه، چه چیزی برای من مهم بود؟ چه چیزی مرا واداشت که آن‌گونه رفتار کنم؟ پاسخ به این پرسش‌ها، می‌تواند رد پای ارزش‌های اصیل شما را آشکار کند.

تمرین دیگر، استفاده از تکنیک «بازاندیشی در انتخاب‌ها»ست. به موقعیتی فکر کنید که تصمیم مهمی گرفته‌اید؛ تصمیمی که به نظر دیگران عجیب یا پرریسک بوده، اما برای شما معنا داشته است. حال، دوباره آن موقعیت را بازسازی کنید و ببینید اگر امروز هم در همان شرایط بودید، باز همان انتخاب را می‌کردید یا نه. اگر پاسخ مثبت است، احتمالاً آن تصمیم بر پایه یک ارزش اصیل گرفته شده است.

نتیجه‌گیری

ارزش‌های اصیل، فانوس‌هایی هستند که مسیر درونی ما را روشن می‌کنند. شناخت آن‌ها، نه با تقلید ممکن است، نه با عجله؛ بلکه نیازمند تأمل، تجربه و صداقت با خود است. آن‌ها همچون ریشه‌هایی نامرئی در وجود ما تنیده شده‌اند و اگر بخواهیم زندگی‌ای معناگر، یکپارچه و رشدآفرین داشته باشیم، چاره‌ای نداریم جز این‌که با دقت، این ریشه‌ها را کشف و مراقبت کنیم.

مقالات مرتبط