دوره DBA رهبری

اثر تماشاگر در بحران‌های سازمانی

دسترسی سریع

اثر تماشاگر زمانی رخ می‌دهد که حضور دیگران، فرد را از مداخله در یک موقعیت اضطراری، مقابله با زورگویی، یا هنگام وقوع یک حمله یا جرم بازمی‌دارد. هرچه تعداد تماشاگران بیشتر باشد، احتمال این‌که یکی از آن‌ها برای کمک به فرد در وضعیت بحرانی اقدام کند، کمتر می‌شود. انسان‌ها زمانی که تنها هستند یا شاهدان اندکی وجود دارد، با احتمال بیشتری در یک بحران وارد عمل می‌شوند.

شناخت این پدیده در محیط‌های کاری از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، چرا که در شرایط بحرانی، سکوت جمعی می‌تواند منجر به تشدید مشکل و تأخیر در واکنش سازمان شود. درک سازوکارهای روانی پشت این رفتار، به مدیران و کارکنان کمک می‌کند تا فرهنگ مسئولیت‌پذیری و مداخله مؤثر را تقویت کنند.

خاستگاه روان‌شناختی اثر تماشاگر

ساعت حدود سه بامداد بود. شهر هنوز در سکوت خوابیده بود که کیتی جنوویس، زن ۲۸ ساله‌ای که به‌تازگی شیفت کاری‌اش را تمام کرده بود، از ماشینش پیاده شد و به سمت خانه‌اش در محله کوئینز نیویورک حرکت کرد. چند قدم مانده به خانه، صدایی در تاریکی شنید. کسی به دنبالش آمده بود. ترسید. دوید. فریاد زد. اما مهاجم، وینستون موزلی، به او رسید. دو ضربه چاقو. فریادهایش در کوچه پیچید: «کمکم کنید!» یکی از پنجره‌ها باز شد. صدایی آمد: «رهایش کن!» مهاجم فرار کرد. اما فقط برای ده دقیقه. برگشت. و این‌بار، جنوویس را به قتل رساند. بیش از سی نفر شاهد این صحنه بودند. نه کسی پائین آمد. نه کسی تماس گرفت. نه کسی کمک کرد.

پس از این فاجعه، دو روان‌شناس اجتماعی، بیب لاتانه و جان دارلی، سؤالی مهم را مطرح کردند:
چرا هیچ‌کس دخالت نکرد؟ چرا سی و چند نفر فقط نظاره‌گر بودند؟ پاسخ آن‌ها، به شکل‌گیری یکی از مهم‌ترین نظریه‌های روان‌شناسی اجتماعی انجامید: اثر تماشاگر (Bystander Effect)

بر اساس پژوهش‌های این دو دانشمند، هرچه تعداد تماشاگران در یک موقعیت اضطراری بیشتر باشد، احتمال اینکه یکی از آن‌ها برای کمک اقدام کند کمتر می‌شود. نه به‌دلیل بی‌اخلاقی، بلکه به‌خاطر پدیده‌ای روانی به‌نام پراکندگی مسئولیت.

چگونه این پدیده در سازمان‌ها بروز می‌یابد؟

در چنین فضاهایی، «اثر تماشاگر» زمانی رخ می‌دهد که کارکنان شاهد رفتارهای ناعادلانه یا آزاردهنده نسبت به همکارانشان هستند، اما مداخله نمی‌کنند؛ چرا که به دلیل پدیده‌ای که به آن «پراکندگی مسئولیت» گفته می‌شود، هر فرد انتظار دارد دیگری واکنش نشان دهد. این بی‌عملی، ناخواسته زمینه تداوم خشونت و تبعیض را فراهم می‌کند.

دلایل بروز اثر تماشاگر در سازمان‌ها

هراس از پیامدهای شخصی

ترس، احساسی‌ست که می‌تواند بی‌صدا بر رفتارهای ما تأثیر بگذارد و توانایی‌مان را برای شکوفایی و پیشرفت حرفه‌ای محدود کند. بیایید با برخی از دلایل بنیادی که اغلب زمینه‌ساز نگرانی در محیط کار هستند، آشنا شویم.

۱. ترس از شکست:

بسیاری از افراد از اشتباه کردن یا شکست در انجام وظایف می‌ترسند. این ترس معمولاً از نگرانی نسبت به پیامدهای منفی مانند از دست دادن شغل، آسیب دیدن اعتبار حرفه‌ای یا از دست دادن فرصت‌ها ناشی می‌شود.

۲. قضاوت و انتقاد:

ترس از قضاوت شدن توسط همکاران یا مدیران می‌تواند آزاردهنده باشد. افراد ممکن است از انتقاد نسبت به ایده‌ها، کیفیت کار یا تصمیماتشان بترسند، و این امر باعث شود که در بیان نظرات یا پذیرش ریسک محتاطانه رفتار کنند.

۳. عدم امنیت شغلی:

در محیط‌های کاری نامطمئن، ترس از اخراج به دلیل تعدیل نیرو، بازسازی ساختار سازمانی یا عملکرد ضعیف، می‌تواند اضطراب ایجاد کند و از تمایل به ریسک‌پذیری بکاهد.

 نقش سلسله‌مراتب در تقویت بی‌عملی جمعی

سلسله‌مراتب در سازمان‌ها به‌عنوان ابزاری برای نظم‌دهی و توزیع مسئولیت طراحی شده، اما گاهی به‌جای تسهیل تصمیم‌گیری، زمینه‌ساز سکوت و بی‌عملی جمعی می‌شود. در بسیاری از بحران‌های سازمانی، کارکنان پایین‌دست به دلیل ترس از سرزنش، تضعیف موقعیت یا عدم مجوز برای اظهار نظر، از مداخله یا اعلام خطر خودداری می‌کنند. در چنین فضایی، مسئولیت از فرد به فرد دیگر واگذار می‌شود، تا جایی که هیچ‌کس خود را مسئول مستقیم نمی‌داند. این پدیده، که در روانشناسی اجتماعی به عنوان «پراکندگی مسئولیت» شناخته می‌شود، در ساختارهای سلسله‌مراتبی تشدید می‌گردد، زیرا افراد منتظر واکنش افراد بالاتر از خود می‌مانند.

از سوی دیگر، سلسله‌مراتب می‌تواند نوعی انفعال ساختاری ایجاد کند. کارکنان سطوح پایین ممکن است باور داشته باشند که اطلاعات یا دیدگاه‌هایشان اهمیت ندارد یا در تصمیم‌گیری‌ها اثری نخواهد داشت. این تصور نابرابر از ارزش صدای افراد، باعث می‌شود سازمان‌ها در برابر بحران‌ها دیر واکنش نشان دهند یا فرصت اصلاح سریع خطاها را از دست بدهند. در نتیجه، نه‌تنها بحران‌ها عمیق‌تر می‌شوند، بلکه فرهنگ سازمانی نیز به‌تدریج دچار بی‌اعتمادی، سکوت و محافظه‌کاری می‌شود. برای مقابله با این وضعیت، ضروری‌ست سازمان‌ها فرهنگ گفت‌وگوی باز و شفاف را تقویت کرده و ساختارهایی طراحی کنند که شنیدن صدای افراد در همه سطوح را ممکن سازد.

پیامدهای سکوت جمعی در بحران‌های سازمانی

در بحران‌های سازمانی، یکی از پدیده‌های خطرناک اما کم‌پیدا، سکوت جمعی است. زمانی که کارکنان به دلایل مختلف از بیان واقعیت‌ها، هشدارها یا نقدها خودداری می‌کنند، بحران‌های کوچک به مرور تشدید شده و دیرتر آشکار می‌شوند. در چنین فضایی، اطلاعات حیاتی به موقع به سطوح تصمیم‌گیری نمی‌رسد و سازمان فرصت واکنش مؤثر را از دست می‌دهد. سکوت جمعی در عمل، بحران را پنهان کرده و شدت آن را چند برابر می‌کند.

از سوی دیگر، این سکوت باعث فرسایش تدریجی اعتماد درونی می‌شود؛ کارمندان احساس می‌کنند که شنیده نمی‌شوند و یا گفتن حقیقت هزینه‌ دارد. همین امر به تعارضات پنهان دامن می‌زند، زیرا نارضایتی‌ها و اختلاف‌نظرها به جای گفت‌وگو، به دلخوری‌های خاموش تبدیل می‌شوند. در چنین شرایطی، سازمان نه تنها خطاهای گذشته را تکرار می‌کند، بلکه فرصت یادگیری از تجربیات بحرانی را نیز از دست می‌دهد. بدون صدای کارکنان، سازمان نمی‌آموزد، اصلاح نمی‌کند و در نهایت در برابر بحران‌های آتی، آسیب‌پذیرتر می‌شود.

نتیجه‌گیری

در نهایت، اثر تماشاگر، سلسله‌مراتب سازمانی و سکوت جمعی همگی به شکلی هم‌افزا می‌توانند مانع از واکنش مؤثر سازمان به بحران‌ها شوند. زمانی که کارکنان از ترس پیامدها، از مداخله خودداری می‌کنند و ساختارهای سلسله‌مراتبی نیز به جای تسهیل ارتباط، موجب پراکندگی مسئولیت می‌شوند، سازمان در معرض خطر تکرار خطا، از دست رفتن فرصت‌های یادگیری و فرسایش اعتماد درونی قرار می‌گیرد. مقابله با این وضعیت نیازمند ساختارهایی است که گفت‌وگو، مسئولیت‌پذیری و مشارکت فعال همه سطوح سازمان را تقویت کند. تنها در چنین فضایی است که می‌توان از دام سکوت رهایی یافت و سازمانی مقاوم‌تر و هوشیارتر در برابر بحران‌ها ساخت.

مقالات مرتبط